خبرگزاری مهر -گروه هنر- آزاده فضلی و عطیه موذن؛ سریال طنز اجتماعی «میراث» تولید شده در مرکز سیمرغ معاونت سیما با روایتی تازه از امید، خودباوری و نقشآفرینی نهادهای مردمی و نخبگان ایرانی، در ۱۷ قسمت پخش شد. این سریال در فضایی واقعگرا و اجتماعی با نگاهی طنز، اهمیت تولید ملی، خوداتکایی اقتصادی نسل جوان و نقش سازنده روحانیت و نهادهای مردمی در پیشبرد مسیر توسعه کشور را بازتاب داد.
درونمایه این سریال بر مواجهه یک طلبه جوان با چالشهای پیشبینینشده و تلاش او برای عبور از موانع اقتصادی و اجتماعی متمرکز است؛ مسیری که با همراهی یک استاد روحانی باتجربه و کمک متخصصان کشور تصویر میشود و پیامی از ایمان، امید و حرکت جمعی را به مخاطب منتقل میکند.
سازندگان سریال «میراث» تلاش کردند از دل یک قصه طنز، مفاهیم اجتماعی و مبتلابه جامعه را بازنمایی و عرضه کنند. این سریال که پخش آن روز پنجشنبه ۲۷ آذر به اتمام رسید، از نمونههای تلویزیونی سالهای اخیر است که میکوشد امید، تولید ملی و تکیه بر توان داخلی را با روایتی داستانمحور و شخصیتمحور پیش ببرد، نه با گفتارهای آموزشی یا لحن شعاری که مخاطب را دلزده میکند.
به بهانه پخش سریال «میراث» از شبکه دو سیما، میزبان داریوش کاردان بازیگر، امین امانی کارگردان، کمیل سوهانی تهیهکننده، کیاوش زارعطلب نویسنده و بازیگر شخصیت اصلی سریال و وحید شیخزاده بازیگر این مجموعه بودیم که بخش اول گفتگو را با عنوان «تفکری در حال کوبیدن تلویزیون است؛ مشکل امروز ما نه حجاب است نه رقص!» میتوانید اینجا بخوانید.
در ادامه بخش دوم گفتگوی مشروح مهر با عوامل سریال آمده است:

* آقای سوهانی لطفاً درباره اضافه شدنتان به این سریال توضیح دهید و اینکه در مسیر رسیدن به پخش، چه چالشهایی را پشت سر گذاشتید؟
کمیل سوهانی: قبل از اینکه پاسخ بدهم، میخواهم در تکمیل سخنان آقای کاردان خاطرهای بگویم، چون سریال «میراث» درباره چالشهای یک روحانی است و استاد کاردان نیز درباره لباس روحانیت و چالشهایش گفتند. من در دانشگاه صداوسیما رشته ارتباطات خواندهام، سال ۱۳۹۲ با یکی از اساتید که از مدیران باسابقه صداوسیما بود و الان مرحوم شدهاند، در حال صحبت بودیم که از من پرسید آیا داستان حضرت امام خمینی (ره) در فیضیه را شنیدی که من اظهار بیاطلاعی کردم و سپس تعریف کرد و گفت «حضرت امام (ره) برای سخنرانی به فیضیه رفتند که پر از روحانیون بود. یک نفر کاغذی به دستشان رساند با این مضمون که در میان روحانیون خیلیها ساواکی هستند. امام همانجا اعلام کردند که عمامهها را بردارید و دوباره بپیچید. عمامه پیچیدن کار بسیار سختی است و این کار را فقط روحانیون میتوانند انجام دهند و از همانجا مشخص شد که چه افرادی ساواکی هستند». استادم میگفت، الان در صداوسیما هم مدیران و افراد مختلف باید عمامههایشان را باز کنند و دوباره بپیچند. خواستم این خاطره را در تکمیل فرمایش داریوش کاردان بگویم که الان به چنین اتفاقی نیاز داریم.
در شرایط امروز، تنها راه بیان مسائل جدی اجتماعی، تلفیق طنز و واقعیت است؛ همان مسیری که «میراث» طی میکند تا از تلویزیون جدا نباشد
در پایاننامه کارشناسی ارشدم، با واژه «آموزش از طریق سرگرمی» مواجه شدیم، به این معنی که میتوان حرفهای جدی را در قالب و بستر طنز و سرگرمی منتقل کرد و تا الان نیز چیزی حدود ۲۰ هزار دقیقه برنامه تلویزیونی ساختهام و آخرین برنامه تا قبل از «میراث»، برنامه «۴۰ ۲۰» بود که با اجرای کیاوش زارعطلب ساختیم. تصمیم گرفتیم در حین اتفاقات تلخ غزه، برنامهای طنز بسازیم که بسیار سخت بود. این برنامه هم بر بستر طنز بود و هم اتفاقات غزه را روایت میکرد. بنابراین همیشه تلاش داشتم حرفهای جدی را در قالب طنز مطرح کنم. از طرفی من بعد از تحصیلاتم در بحث کارآفرینی فعال شدم و شغل و کار برایم خیلی مسأله است. به اعتقاد من، «کار» مهمترین مسأله امروز جامعه ماست.
چند سالی که با کیاوش زارعطلب همکار هستم، متوجه شدم چنین سریالی را کار کردند و وقتی توانستم این مجموعه را ببینم، پخش نشدن مجموعه را حیف دیدم چراکه این سریال در حال مطرح کردن مهمترین مساله جامعه است. کسی که کار ندارد، چرا باید پای سریال ما بنشیند و این موضوع به همه موارد تعمیم پیدا میکند. همچنین، مفهوم «کار» مفهومی به شدت آسیبدیده است و در واقع آن چیزی که به عنوان کارآفرینی و مراکز نوآوری تلقی میشود، تنها این نیست که چند جوان دورهم جمع شوند و اپلیکیشن دلیوری راهاندازی کنند تا پولدار شوند! و این به معنی به محاق رفتن تولید صنعتی و کارخانهای است و برندهای قدیمی صنعتی کشور یکی پس از دیگری در حال تعطیلی هستند. در واقع، مفهوم کار در اقتصاد امروز ایران، با ناگهانی پولدار شدن گره خورده است.
لذا به دلیل همین دغدغهها و اهمیت مسأله اقتصاد کشور، سبب شد که در این پروژه همراهی کنم. زحمت اصلی را امین امانی و کیاوش زارعطلب کشیدهاند و از یک جایی به بعد من اضافه شدم تا این مجموعه به ثمر بنشیند. برخی سکانسها مجدد ضبط شد و بازتدوینی صورت گرفت و بعد از همه مصیبتهای کار که اتفاقاً در سریال نیز مصیبتهای یک تولیدکننده مطرح شده است، کار بالاخره روی آنتن رفت.
به این معتقد نیستم که عصر تلویزیون به سر آمده است، همانطور که زمانی رسانه، روزنامه تعریف میشد و وقتی رادیو آمد روزنامه تحت تاثیر قرار گرفت اما جایگاه خودش را از دست نداد و هنوز هم هست. بعد از آن نیز تلویزیون آمد و رادیو کمی کمرنگ شد اما باز هم جایگاهش را دارد. مهم این است که در تداوم تغییرات دنیای ارتباطات، خودمان را درست بازتعریف و جایگاه خود را پیدا کنیم که البته به نظر من این اتفاق هنوز در تلویزیون نیفتاده است به همین دلیل با مشکل عدم توجه مخاطبان مواجه است و این موضوع طبیعی است ولی در هر حال ما به عنوان تولیدکننده محصول فرهنگی کارمان را ادامه میدهیم کما اینکه این سریال نیز به یکی از مهمترین مفاهیمی که اشاره میکند، امید برای به ثمر رساندن تولید است و ما نیز امید داریم.

* بازیگران امروزه بسیار در فضای مجازی فعالاند تا در صدر اخبار بمانند و پروژهها را از دست ندهند. بحث لابیها و مهمانیها که همیشه شنیده میشود هم به کنار؛ فضای مجازی بهگونهای شده که از به رخ کشیدن عروسیها تا اتفاقات دیگر، همه چیز به اشتراک گذاشته میشود. به نظر شما کسی که این فضای پرهیاهو را ندارد، آیا نباید نگران از دست دادن پروژهها و فراموش شدن خود باشد؟
وحید شیخزاده: من شخصاً خودم به جایی رسیدهام که دیگر اصلاً برایم مهم نیست. من کارم را از کودکی، از سال ۷۰ در سینما و تلویزیون آغاز کردم و کارهایی که انجام دادهام برایم بسیار باارزش بوده و واقعاً دوستشان داشتم اما بهتدریج، هرچه جلوتر آمدیم، فضا برای من کمی مسموم شد و احساسم بر این بود که اصولاً افراد کمحاشیه کمتر مورد توجه هستند. من آدم مهمانیهای شبانه نیستم و تمرکزم همیشه روی کارم بوده و به جایی رسیدم که فراتر از آن، حتی فیلم خودمم را هم با عنوان «گوشوارههای گیلاس» ساختم اما متأسفانه یکسری اتفاقات افتاد و اینجا نشد که اکران شود و توقیف شد اما خارج از کشور اکران شد و جایزه هم گرفتیم.
برای من بسیار عجیب است که سریال «میراث» که هفت سال پیش اجازه پخش نداشت، اکنون چه اتفاقی افتاده که اجازه پخش پیدا کرد؟ یعنی تفکرات نسبت به آن سالها فرق کرده است؟ آن زمان امین امانی و کیاوش زارعطلب با عشق و علاقه کار کردند و اگر از امین امانی حمایت میشد، شاید الان کارهای فاخرتری را ساخته بود.

متأسفانه از برخی جوانها که حمایت نمیشود، خانهنشین میشوند چرا که آنها را «غیر» میدانند. من الان خودم به جایی رسیدم که در واقع از کار سینما کمی فاصله گرفتم و رفتم یک تولیدی باز کردم تا توسط آن زندگیام بچرخد، در حالی که خواسته من این نبوده و من غیر از بازیگری و کار سینما کاری برایم ارزشمند نیست.
ما ناخواسته وارد سینمای ایران شدیم، در واقع به دلیل علایق پدرانمان، که بعد تبدیل به شغل اصلی ما شد که از آن کسب درآمد کردیم اما متاسفانه در سینما به کسانی که کمحاشیه هستند بها داده نمیشود و آدمهای جنجالی را میخواهند. این روزها اتفاقاتی هم برای خیلی از همکاران ما میافتد و مورد قضاوت قرار میگیرند و به همین دلیل من خودم حقیقتاً کمی دلچرکین شدم و از این فضا فاصله گرفتم. قدیمها مردم دوست داشتند یک لحظه بازیگرانی چون جمشید هاشمپور یا ابوالفضل پورعرب را ببینند اما حالا اینقدر هنرمندان به راحتی زندگی شخصی خودشان را به اشتراک میگذارند که مردم برایشان عادی شده است و در این فضا خود هنرمندان نیز مقصر هستند. معتقدم اصالت خیلی مهم است و امیدوارم شرایط بهتر شود.
بازخوردهای مثبت و انتقاداتی نیز نسبت به بازیام در سریال بوده است. خیلی متاسفم که یکسری مردم نسبت به تلویزیون بدبین هستند و در حال فراری شدن از برنامههای تلویزیونی هستند. تلویزیون اگر آثاری نظیر «میراث» تولید میکرد، دیگر فاجعه سبقت پلتفرمها از تلویزیون اتفاق نمیافتاد!
هیچکس رسماً نگفت «میراث» توقیف شده، اما ۷ سال گذشت تا امروز مردم قضاوت کنند ارزش این کار در چیست کیاوش زارعطلب: متنی دستم بود و به جای اینکه مسئولان دست من را بگیرند، این دوستانم با همراهیشان، دست من را گرفتند و واقعاً از آنها تشکر میکنم. دوستان بازیگر از آقای کاردان تا خانم زنگنه پای کار و همیشه در کنارمان بودند برخلاف برخی بازیگران که فقط سر ضبط خودشان، سرصحنه میآیند.
من بیش از همه، طی این ۷ سال با این کار زندگی کردم. کارهای دیگر هم انجام دادم، ولی صبح و ظهر و شبم را با این سریال گذراندم. این سریال توقیف نشده، چراکه هیچکس به ما نگفت توقیف است! و هر جا رفتم، به من گفتند تنها مواردی وجود دارد و به هیچ وجه کلمه «توقیف» را برای کار من به کار نبردند.
من چرا میخواهم کلمه توقیف را از سر کارمان بردارم؟ به این دلیل که کارهای توقیف شده باارزش زیادی بودهاند و من نمیخواهم با این کلمه در زمره آنها قرار بگیرم. مردم قضاوت میکنند که این کار خوب است یا خیر. نمیخواهم از این کلمه استفاده شود، ولی بسیار ما را رنج دادهاند. مسالهای که برای من خیلی مهم است، حالا که کلمه هفت سال را گفتند و امروز دوباره کار یک بازتولیدی شد، باید بگویم که این کار قبل از سال ۹۸، قبل از کرونا و قبل از تمام اتفاقات چند سال گذشته که به اندازه یک قرن برای مردم گذشته، نوشته و تولید شده است؛ چیزهایی که همین امروز هم داریم در جامعه میبینیم. من همیشه به آقای امانی میگفتم این سریال روزی پخش میشود که احساس کنیم تقدیر خداوند است.

ما ۷ سال پیش در این سریال، از معضلات تولیدکنندهها گفتیم که چرا در مسیر تولید، اذیت میشوند! این همان موضوع مهمی است که الان دوست دارم مطرح شود و نمود یک کار تیمی است.
شعار در ذات خود منفی نیست؛ آنچه آسیب میزند، شعار بیعمل است
* آقای زارعطلب، لطفاً کمی درباره دیالوگهای سریال صحبت کنیم؛ از آنجایی که شما پیشینه تئاتری دارید، به نظر میرسد دیالوگها کمی شعاری و اغراقآمیز هستند، به ویژه اینکه دیالوگهایی که از زبان یک روحانی بیرون میآید کمی بیشتر شعاری به نظر میرسد که ممکن است تاثیری که باید را نداشته باشد.
کیاوش زارعطلب: اینکه برخی دیالوگهای یک سریال یا فیلم را شعاری میدانند، موضوعی سلیقهای است. به باور من بخش زیادی از اتفاقات امروز جامعه نیز در ذات خود نوعی شعار محسوب میشود. در تاریخ سینما و تلویزیون ما اثری فاخرتر از فیلم «گاو» داریم؟ مگر مانیفست و شعار ندارد؟ در اثر ماندگار زندهیاد علی حاتمی، سریال «کمالالملک» که روایتگر دربار ناصرالدینشاه است که حرمسرایش معروف بوده، اما هیچ بازیگر زنی در این اثر حضور ندارد؛ بااینحال پیام و نگاه اجتماعی اثر کاملاً آشکار و اندیشهمحور است. حاتمی در آن اثر، آنچه را میخواهد بگوید، در قالب زبان سینما و نه شعاری مستقیم منتقل میکند.
* مقایسه خیلی عجیبی کردید! اگر دیالوگی در فیلمنامه روی کاغذ شبیه شعار باشد، در صورتی که در ساختار فیلم درست بیان شود، مخاطب آن را میپذیرد و حتی برایش دلپذیر خواهد بود. دیالوگهای این سریال به سمت بازی زبانی رفته است نه تاثیرگذاری...
کیاوش زارعطلب: هنر در نحوه پرداخت و اجرای جمله است، نه در حذف شعار. سریالها و آثار تلویزیونی نیز ساختار، لوازم و زبان خاص خود را دارند و باید با آن منطق سنجیده شوند.

گاهی برای تحقق یک صحنه باید بسیاری از افراد را همراه کرد؛ از بازیگر و مدیر تولید گرفته تا مدیران سازمان و حتی نگاه عمومی جامعه. وقتی برای ساخت سکانسی با حضور یک روحانیِ منفینما تلاش میشود، باید همه را قانع کرد که کار، صرفاً نقد نیست بلکه روایتی از واقعیت اجتماعی است و همگان از مخاطب تا مدیران سازمان مجاب شوند و در نهایت مجبورم منتقد را رها کنم. من مجبور بودم بازیگر، روحانی، مردم، منتقد و مدیران را راضی نگه دارم تا بتوانم صحنه را بگیرم، چون سینمای ما حرفهای نیست. متأسفانه سینما و تلویزیون ما هنوز از مفهوم «حرفهای بودن» فاصله دارد و گاه امکان تجربه و جسارت کافی در اختیار فیلمساز نیست.
یک نکته دیگر اینکه، من قبول ندارم پلتفرمها و تولیدات شبکه نمایش خانگی موفق هستند؛ به اعتقاد من، تنها ۱۰ درصد این آثار موفق بودهاند و مردم میپسندند. مشکل تلویزیون محدودیت نیست، همانطور که مشکل پلتفرمها آزادی بیش از حد نیست؛ مسئله اینجاست که «آدمهای حرفهای» کمتر در این فضاها فعال هستند. اگر نیروهای کاردان و باانگیزه در این عرصه حضور نداشته باشند، آزادی یا محدودیت هیچکدام مؤثر نخواهد بود. چرا آقای کاردان در پلتفرمها کار نمیکند؟ آیا ثروتمند است یا دوست ندارد کار کند؟ او فقط در سریال «دفتر یادداشت» ایفای نقش داشت که آن هم بارها فیلمنامه را خواند تا قبول کرد.
داریوش کاردان: وقتی سیاوش اسعدی زاده نقش را برایم توضیح داد، خواستم تواناییام را در این نقش به کار بگیرم و بعد از امضای قرارداد در مورد دستمزد صحبت کردم. در یکی از سکانسها حرکات و رقصی وجود داشت که بسیاری آن را نمادین خواندند اما من برای طبیعی درآوردن آن صحنه، ساعتها موسیقی گوش دادم تا احساسی واقعی درآورم. همیشه در بازی تلاش کردهام که احساس درست منتقل شود، نه ظاهرسازی.

شخصیت روحانی سریال «میراث» نیز از بطن جامعه امروز برآمده است، چنین شخصیتی در شرایطی قرار دارد که ناخواسته شماری از آسیبها و فشارهای اجتماعی را بر دوش میکشد. این روحانی جوان در سریال گاهی سکوت میکند و گاهی ناچار است فریاد بزند تا از حقی دفاع کند. به اعتقاد من، این رفتار و دیالوگهایش شعاری نیست بلکه بازتاب واقعیت زندگی امروز است.
دیالوگهای روحانی سریال «میراث» شعاری نیست، بازتاب واقعیت زندگی امروز است. شعار در ذات خود بد نیست و آنچه اهمیت دارد، عمل به شعار است؛ شخصیت روحانی سریال، سخن حق را فریاد میزند
زندگی همه ما با شعارها معنا پیدا میکند، تفاوت در میزان و نوع آن است. شعار در ذات خود بد نیست؛ بد بودن یعنی شعار بدون عمل است و ما سالهاست درگیر همین معضل هستیم. از آغاز انقلاب تا امروز، بسیاری از دولتها با شعارهای متفاوت برآمدهاند و این امر طبیعی است. آنچه اهمیت دارد، صداقت در عمل به همان شعارهاست. همانطور که شعار و شعور از یک ریشه میآیند، بودنِ شعار بدون عمل، معنای حقیقی آن را از بین میبرد. حالا وقتی جوانی پیدا شده که حق (نه حق خودش) را فریاد میزند، چرا نباید به او توجه کرد.
کیاوش زارعطلب: ما به سادگی میتوانستیم کاری زرد انجام دهیم تا مخاطبان مان زیادتر شود اما خدا شاهد است که نکردیم.
امین امانی: شخصیت روحانی جوان ما شعار میدهد و به آن هم عمل میکند. من خیلی تلاش کردم نحوه بیان دیالوگها به قدری روان و آسان باشد که این اتفاقی که شما فرمودید نیفتد اما دست ما بسته بود و به هر حال شخصیت ما، روحانی بود. ادبیات روحانی در فضای اجتماعی مشخص است و من نمیتوانستم از آن خارج شوم، هرچند خیلی جاها از این دایره خارج شدم. روز اولی که متن را خواندم به کیاوش گفتم که میخواهم تقابل این گروه طنز و موقعیت طنز در جوار یک موقعیت کاملاً جدی شکل بگیرد و این کار بسیار سخت بود و کیاوش در شخصیت روحانی جوان در ۲ موقعیت طنز و جدی ظاهر شد.

نکته بعدی من این است که تیم ما ۷ سال از مدیران جلوتر است؛ مشکلی که ما الان در تلویزیون داریم این است که به ما اعتماد نمیکنند که اگر به ما اعتماد میکردند، شاید وضعیت تلویزیون الان بهتر بود. به همین دلیل با این تفکری که وجود دارد، اگر الان اثری را تولید کنیم، ۷ سال دیگر تازه متوجه میشوند چه ساختهایم!
داریوش کاردان: جز راست نباید گفت / هر راست نشاید گفت. تا زمانی که ارادهای برای حل اختلاف بین مردم و مسئولان نیست، این داستانها تکرار میشوند.
چالش اصلی تلویزیون عدم اعتماد به نیروهای خلاق است؛ ما میخواستیم تقابل موقعیت جدی و طنز را در یک اثر روحانی به تصویر بکشیم اما عدم جسارت در ساخت، مانع از پخش به موقع شد
لطفاً درباره انتخاب بازیگر غیرچهره برای نقش محوری سریال صحبت کنید. چطور شد که کیاوش زارعطلب این نقش را ایفا کرد؟ چراکه در گفتهها ذکر شد تقریباً هیچ بازیگری این نقش را نمیپذیرفت!
امین امانی: در فرآیند انتخاب بازیگر برای یک نقش کلیدی، یکی دو بازیگر را در ذهن داشتیم که ایفای این نقش را نپذیرفتند اما بعداً به نتیجه رسیدم که خیلی هم خوب شد نپذیرفتند. دلیل انتخاب کیاوش یعنی بازیگر غیرچهره برای نقش محوری یک شخصیت روحانی این بود که اولاً نویسنده کار بود و اشراف کامل به کار داشت، دوم اینکه بازیگر قابلی است و مهمتر از همه اینکه میخواستم نقش جواد را بازیگری غیر چهره ایفا کند، چراکه وقتی برای شخصیت روحانی، بازیگر ناشناخته باشد، باورپذیری بیشتری برای مخاطب دارد. این انتخاب، برای حفظ «نخ تسبیح قصه» حیاتی بود، زیرا هرگونه ناهمخوانی در کلام و ظاهر، باورپذیری اثر را نابود میکند. بنابراین اگر کیاوش هم نبود، یک بازیگر غیرچهره و ناشناخته انتخاب میکردم.



نظر شما